تاریخ: 01 ارديبهشت 1403 - 11 شوال 1445 - 2024 April 20
کد خبر: 275
تاریخ انتشار: 24 اسفند 1400 - 23:56:38
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
اجتماعی
زندگیِ سخت  و  مرگِ آسان !!
 
فرهاد ابراهیم پور / حوادث چند هفته گذشته که منجر به مرگ و جراحات تعدادی از افراد در۴شهرستان منطقه  شد و خود من نیز شاهد بعضی از آنها بوده ام، مرا بر آن داشت تا کمی به این موضوع بپردازم .
 
از حادثه ای که برای راننده شوتی که مجروح له و لورده  بر تخت بیمارستان خوابیده تا آنکس که بر اثر بی احتیاطی موتور سوار و ماشین رانش شکست و کلی دردسر و رنج و درد خود و حانواده اش متحمل شد تا جوانی که بوسیله تصادف با اتوبوس در اورژانس جان داد، تا خانواده ای که پدر و مادر جان دادند و آنها که ماندند مجروح و درمانده هستند، و منتظر عمل.....
 


 
زندگیِ سخت  و  مرگِ آسان !!
 
فرهاد ابراهیم پور / حوادث چند هفته گذشته که منجر به مرگ و جراحات تعدادی از افراد در۴شهرستان منطقه  شد و خود من نیز شاهد بعضی از آنها بوده ام، مرا بر آن داشت تا کمی به این موضوع بپردازم .
 
از حادثه ای که برای راننده شوتی که مجروح له و لورده  بر تخت بیمارستان خوابیده تا آنکس که بر اثر بی احتیاطی موتور سوار و ماشین رانش شکست و کلی دردسر و رنج و درد خود و حانواده اش متحمل شد تا جوانی که بوسیله تصادف با اتوبوس در اورژانس جان داد، تا خانواده ای که پدر و مادر جان دادند و آنها که ماندند مجروح و درمانده هستند، و منتظر عمل ، تا فرزندانی که برای بردن جسد پدر از بیمارستان در راه بر اثر حادثه ای می میرند . ... و خبرهای دیگری که شاید شما ازان اطلاع داشته باشید همه اینها دردناک و تلخ و حتی غیر قابل تحمل و باور است
 
 چرا انسان با خود چنین می کند ؟
 
خیلی وقت ها، بیشتر آدم ها  فکر می کنند که هوش و توان و فکرشان می تواند آنها را از هر حادثه ای برهاند .یا خیال می کنند از دیگری زرنگتر هستند و از حادثه می توانند بگریزند و اتفاقی برایشان نمی افتد
 
از ابتدای زندگی از آنزمان که نوزادی در شکم مادرش رشد و نمو پیدا می کند،  پدر و بخصوص مادر نگران حمل تا دنیا آمدن آن هستند.
و این افراد سعی می کنند از دیگران  آموزش بگیرند از کتب و فضای مجازی کسب اطلاع کنند  و با پزشک مخصوص مشورت کنند و تحت نظر باشند تا بچه به سلامت بدنیا بیاید و وقتی تازه بدنیا آمد  کار بزرگتری شروع می شود و مسئولیت خانواده بیشتر و گسترده می گردد تا این طفل پا بگیرد،  رشد کند.
 
 انهنگام که کودک زبان باز کرد ، بیشتر شیرین می شود و مرتب از ما و دیگران و محیط فرا می گیرد و به اطلاعاتش روزبروز اضافه می گردد ، مانند گرسنه و تشنه ای میماند که هر چه خوب و بد کنارش هست دوست دارد بچشد، ببلعد
 
  خانواده و والدین و افراد جامعه و محیط پیرامون  نقش مهمی  در شکل گیری آن فرزند  آن کودک و بعدها آن نوجوان و جوان  دارند، چه به لحاظ تربیتی، آموزشی و حتی روحیه و نگاه او به مجموعه مسائل پیرامونش.
 
هر خانواده ای که فرزند یا فرزندانی داشته و بزرگ کرده  است برای آنها  آرزوهای دور و درازی نیز ترسیم و پیش خود مجسم کرده اند . پدر و مادر معمولا از وقت و مال و جان خود مایه می گذارند تا این کودک بال و پر گیرد ، سلامت و موفق به پیش برود و همه اینها با عشق و علاقه انجام میدهند .
 
بگذارید با چند پرسش از خودمان و دیگران شروع کنم
 
 
 چرا گاه فرزندانی داریم و جوانان و نوجوانان که نه تنها آن انتظار خانواده را برآورده نمی کنند، بلکه به خود و دیگران و حتی پدر و مادر خود لطمه می زنند،  چرا این اتفاق می افتد. انتظارات ما غلط است یا آنها را  نمی شناسیم  ؟
 
 عیب از ان نوجوان است ؟
ایرادی در کار پدر و مادران وجود دارد ؟
آموزش و پرورش و مسئولین تربیتی و سیستم آموزشی مقصر هستند ؟
 
ایراد در ژنتیک و ارثیه خانوادگی است ؟
 
یا فضای مجازی و دوستان،  او را به بیراهه و کجراه و ناسپاسی و ندانم کاری می کشانند ؟
 
یا جامعه ما  بشدت طبقاتی شده ، موجب عصیان و گسیختگی هویت نوجوانان و جوانان می شود ؟
 
براستی کدام یک از اینها علت این نابهنجاری است یا اینکه همه اینها دخیل هستند و ما کمتر شناخت و  تسلطی بر اعمال و رفتار و گفتار آنها  داریم .
 
آیا می شود به بهبودی این وضعیت کمک کرد .؟
 
به چه کسی کمک کنیم؟  به کودک و نوجوان و جوانان یا به والدین که بسیاری  خود هنوز دریافتی از آموزه درست پرورش و تربیت ندارند و در این موضوعات ضعیف هستند ...
 
بدون پاسخ به سوالات درست امکان در یافت راه حل امکان پذیر نیست
 
نسل جدید و حتی والدین بسیار کم حوصله شده اند، شاید افرادی باشند که ساعت ها در فضای مجازی،  وات ساپی گشت زنی کنند و مرتب بنویسند و بخوانند و عکس و فیلم رد و بدل کنند و گاه به ۶ تا ۱۰ ساعت در اینکار مشغول باشند  اما اطلاع دارم خیلی ها حاضر نیستند دو ساعت بصورت جدی وقتی برای آموزش و تربیت بچه هایشان بگذارند ( البته عده ای هنوز حرفم تمام نشده هستند که بگویند:
 نه  ما که چنین نیستیم و بلد هم هستیم چکار کنیم ...که خب حرف من با آنها نیست و خود دانند  )
 
ما عقل کل نیستیم، به سوالات فکر کنیم تا به گفتگو برسیم .
 
این نوشته ادامه دارد که در فرصت دیگری می آورم.
 
 
ما ایرانی ها و شاید اهالی خاورمیانه تعارف زیادی با خودمان و دیگران داریم. جایی که باید حرف بزنیم، نمی زنیم و جاهایی که احتیاج به سکوت و شنیدن است پر حرفی می کنیم .
از انجا که من نیز مانند بسیاری مسافرت کرده ام و خیلی وقت ها با ماشین دیگران به اینجا و انجا رفته ام،  چند مورد برایتان می نویسم تا خودتان قضاوت کنید که ما چگونه رفتار می کنیم .
 
سال ۱۳۶۳ از شیراز به قصد تهران سوار اتوبوسی شدم اتوبوس تی بی تی بود و کنار پنجره نشستم.
 پدرم میگفت هیچ وقت سمت راننده بلیط نگیر و سعی کن از صندلی وسط به سمت عقب ماشین، صندلی بگیری. دلیلش این بود که در تصادفات سمت راننده بیشتر آسیب می بیند و جلو اتوبوس نیز بیشتر صدمه می بینید، مگر اینکه ماشینی از عقب به اتوبوس بزند یا چپ کند .
 
منم صندلی ردیف ۵ نشسته بودم .ما ساعت ۵ بعد از ظهر حرکت کردیم و گفتند صبح تهران هستیم. معمولا برای مسافرت های طولانی، اتوبوس ها دو راننده داشتند، اما این اتوبوس یک راننده و شاگرد داشت.
 بعد از خوردن شام و گذشتن از اصفهان، شاگرد جای راننده نشست و راننده هم گرفت خوابید. اکثرمسافرها خواب رفتند یا در حال چرت زدن بودند و تعداد اندکی چون من بیدار .
 
 نیم ساعتی که گذشت از گاز دادن و سبقت گرفتن و بدی رانندگی متوجه شدم که امکان اتفاق هست، چون راننده خودش تنها بود  سیگار می کشید و برای خودش چایی می ریخت و می دیدم خیلی بد سبقت می گیرد.
سلامی کردم و  رفتم کنارش نشستم تا شاید با صحبت کردن سرعت اتوبوس کم کنه ، اولش کمی کم شد ،اما به ده دقیقه نکشید که بازم سرعتش زیاد شد، آنقدر نزدیک اتوبوس های جلویی یا ماشین سنگین سپر به سپر  حرکت می کرد که اگر ماشین جلویی به هر دلیلی ترمز می زد حتما همه له و لورده میشدیم . دم به دم نگرانی من افزوده میشد، قرقر یکی دو نفر از مسافرین اتوبوس شروع شد تا اینکه وسط سبقت گرفتن از یک تانکر و ماشینی که از جلو می امد آنچنان زد روی ترمز که همه نگران و ترسیده بیدار شدند من و چند نفری بهش گفتیم عمو جان لطفا یواش تر برو جون اینهمه مردم دستت هست . او هم به جای اینکه جواب ما بدهد چند تا لیچار وفحش نصار ماشین جلویی کرد و گفت چی شده مگه .
دوباره اش همان کاسه همان .
 
به خودم گفتم قرار نیست آدم مفت و مجانی به خاطر یه آدم کله خراب نفله بشه، با اون چند نفر آدمی که معترض بودند قرار گذاشتیم حالا که حرف گوش نمی کنه پلیس راه پیاده بشیم و به پلیس بگیم و همین کار کردیم .
شاگرد به پلیس میگفت اینا دروغ میگن اما پلیس وقتی دید ما چند نفر هستیم اتوبوس را جریمه کرد . راننده اصلی که از خواب بیدار شد خودش پشت فرمون نشست و مجبور شد با احتیاط بیشتری رانندگی کنه .هر چند شاگرد و راننده اصلا از ما دل خوشی نداشتند .
 
منظور از آوردن این حکایت این است که ما حق داریم سوار ماشینی شویم که امنیت جانی امان را رعایت کند و موجب دلهره و ترس ما نشود.این کار ما می تواند از حوادث خطرناکی جلوگیری کند
حکایت دیگری / .سال ۸۳ راننده پژو قرار بود چند نفر از ما از شهر کرد  ببرد به فرودگاه اصفهان وقت هم بود،  اما آنچنان با سرعت می رفت که حال من بد  شد و جالب اینکه به دوستان همراه هر وقت می گفتم چرا اینهمه این آقا تند می ره می گفتند نترس پراید که نیست پژوه داره و تا ۱۶۰ کیلومتر مشکلی پیش نمی آید.
 
 حس بسیار بدی پیدا کردم به یکی از دوستان گفتم میشه من پیاده بشم و خودم بیام و شما بروید؟  گفتند نه .
 بعد از چند دقیقه ای بالاخره راننده را راضی کردند تا بیشتر از ۱۲۰ نرود .
جدا این چه تعارف و بی ملاحظاتی است که در حق جانمان انجام میدهیم. چرا فکر می کنیم اگر به طرف بگیم آقا سرعت نرو وگرنه پیاده میشم کار بدی کرده ایم .
 
باور کنید خیلی از آدم ها به خاطر نگفتن و تحمل این حرکات نابجای رانندگان ماشینالان زیر خاک و در قبرستان خوابیده اند و عده زیادی سالها نقض عضو پیدا کردند و از کار و زندگی وا مانده اند .
 
آیا این تعارفات و نگفتن ها باعث شده است تا رانندگان متخلف و خودخواه ادب شوند و با سرعت بیش از حد و سبقت های بی جا جان مسافرین را به خطر نیاندازند.  نه متاسفانه
 
 چون حرف نمی زنیم و جدیتی نداریم آنها هم فکر می کنند بهترین راننده دنیا هستند و ایرادی ندارند و اگر ما اعتراض می کنیم از ترس بی جایمان است .
 
حکایت های زیادی  از این دست  دارم و  شما نیز شاید داشته باشید .
خود حکایت مهم نیست، ما چه درسی از این گفتن ها و شنیده ها می گیریم مهم و ارزشمند است .
 
پدری که به اصرار زیاد فرزندش که هنوز ۱۵ سال ندارد ،  می رود موتور سیکلت برایش می خرد و نمی تواند فرزندش را کنترل کند بزرگترین خیانت و دشمنی در حق فرزندش کرده است.
 شاید بگویند که ما از جنگ اعصاب و هر روز کل کل کردن با آنها خسته شدیم. اگر اینطور است هر وقت هر حادثه ای که برایش پیش می آید لطفا خود را کنار نکشید تا دیگران را مقصر جلوه دهید ، اما آنجا که مسلم است خطای از جانب راننده یا موتور سوار است  اگر شماتتی در کار است شما مقصر و مورد ملامت هستید نه فرزندتان .او نه تجربه داشته و نه هیجانات خود را توانسته کنترل کند .
 
پدر و مادری که خودشان ماشین ندارند اما چون دخترشان گواهینامه گرفته و میخواهد بین دوستانش کم نیاورد و با قرض و کوله رفته اند ماشین زیر پای دختر یا پسرشان گذاشته اند باید درک کنند و به آنها تا آموزش و تجربه رانندگی فرا نگرفته اند به شهرهای اطراف و دور و دراز نفرستند .
فرزندت اگر موتور سواری کرده بی مدرک و گواهینامه بی کلاه ایمنی و موتور ش را گرفته اند برای چه می روی تا زود موتور ش را آزاد کنی و دو روز بعد بدهی دستش تا دوباره خلاف کند . چرا ؟ بیاید دوباره ویراژ بدهد تک چرخ بزند تا خدای نکرده برای خودش یا دیگری حادثه ای رقم بزند ...
 
 جوانان سر پرشوری دارند و احتیاج به تخلیه این هیجان اما وقتی زمینه های این تخلیه فراهم نباشد و شادی و تحرک کم باشد و خانواده نیز کم طاقت و میخواهد هر چه زودتر از غر زدن  و کل کل فرزندان خلاص شود خیلی ها راحتیرین راه را انتخاب می کنند و با فراهم کردن ماشین و وسیله نقلیه یا حتی موبایل گران قیمت سر و ته قضیه را جمع می کنند . تا با فرزندان کمتر جر و بحث داشته باشند .
 
گفتن از آسیب ها و این ناهنجاری ها زیاد است، اما تا نخواهیم جدی و خیلی هم جدی به مشکلات توجه کنیم راه حل پیدا نمی کنیم چون دنبال راه حل های سریع و پولی می گردیم.
 باید مسئولیت خود و عواقب تصمیم هایی که می گیریم قبول کنیم . هر گونه فرا فکنی می تواند ما را از دیدن علت مشکلات دور کند.
 
قدیمی ها در دوست داشتن بچه ها فرزندان ضرب المثل جالبی داشتند  می گفتند  که به دل دوست و به چشم خار
 
نوروز نزدیک است و هر ساله سیل مسافران نوروزی به اقصی نقاط کشور در حرکت .
از همین پنج شنبه شاید هم از همین امروز خیلی ها بار و بنه را بسته اند و راهی جنوب و بندرعباس و یا شیراز و اصفهان و یا مشهد و شمال و تبریز و عده ای نیز به فشم و کیش و دبی و.... می روند .
خوشبختانه ما طی همه این سالهایی که گذشته کمترین تلفات از بین مسافرینی داشته ایم که با هواپیما یا کشتی به دبی رفته اند و اما تا دلت بخواهد در این مدت ۱۵ تا ۲۰ روز تعطیلات نوروزی حادثه های پی در پی و تصادفات منجر به مرگ و مجروح شدن در اکثر جاده های کشور داشته ایم.
 
 هر سال در ایام نوروزی بیش از همه ماه های سال تصادفات جاده ای داریم. چرا ؟
 
چون سیل ماشین برای تفریح و گردش زیاد ، جاده ها پر از ترافیک و شتاب رسیدن به مقصد و عدم دقت همه اینها موجب تصادفات و مجروحین بیشتر می شود .و وای به جاهایی که جاده ها از استاندارد لازم برخوردار نباشد.
 
در کشورمان رانندگانی هستند  که حاضر نیستند در طی  مسافت چند صد کیلومتری استراحتی به خود و خانواده بدهند،  یا رانندگانی که حتما شب تا صبح رانندگی می کنند و خواب آلود و با کمبود دید در جاده ها رانندگی می کنند اینها می توانند خود و خانواده را و حتی دیگران را به کشتن دهند .
 
این افراد باعث می شوند که رانندگان خوب که خیلی هم رعایت می کنند آسیب ببینند پس همه مرده ها و مجروحین از مقصرین نیستند بسیاری از افرادی که گناهی و تقصیری نداشتند با رانندگان ناشی و خطر آفرین مرده و مجروح شده اند .
 
مگر ما برای تفریح و خوشی خود و خانواده  به مسافرت نمی رویم؟ پس چرا با سرعت زیاد، سبقت بی جا،  رانندگی در شب با لاستیک های فرسوده با روشنی کم ماشین  رانندگی می کنیم ،  آنهم در جاده هایی که نمی شناسیم،  به استقبال مرگ و جراحت می رویم .؟
 
اینکه نیروی انتظامی چه وظیفه ای دارد یا جاده ها ایراد دارند و اینکه چقدر بر مقررات راهنمایی و رانندگی تاکید میشود مطلب من حداقل در این باره نبود، بلکه واکاوی درونی خود ما مردم به آنچه که خود با خود می کنیم بود و بس...و نافی مسئولیت مسئولین نیست .
 
من تردید دارم که این مطلب هم موثر افتد، چرا که عده ای فکر میکنند بی نقص هستند و خیلی زبل و رانندگانی قهار می باشند و اتفاقی برای آنها نخواهد افتاد ،  اما وظیفه دارم بعنوان یک انسان که جان همنوع خود را ارزشمند می داند و می دانم که بعد از مرگ شیون و زاری دردی را دوا نمی کند بگویم و بنویسم،  شاید این نوشته حداقل از حادثه ای جلوگیری کند .
 
با دلی شاد به استقبال نوروز برویم و با آرامش و صبوری و حوصله مسافرت و رانندگی  کنیم .
همیشه گفته اند : دیر رسیدن بهتر از نرسیدن است .
 
 
اتمام مطلب / سایت ستاره اوز / فرهاد ابراهیم پور ۲۴ اسفند ماه ۱۴۰۰
 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
کد امنیتی:   
مجله خبری فیشور
اب و هوای  اوز
اوز امروز
عصر ایران
رقص گل
پایگاه خبری صحبت نیوز