تاریخ: 04 ارديبهشت 1403 - 14 شوال 1445 - 2024 April 23
کد خبر: 52
تاریخ انتشار: 29 آذر 1399 - 20:13:41
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
ادبیات جهان
در این بخش سعی بر شناساندن شاعران جهان به بینندگان سایت داریم تا نه با همه شاعران بلکه در حد توان با شعر بسیاری از این شاعران که در جهان شناخته شده هستند اشنا شویم .
 

 


خورخه لوئیس بورخس/ ارژانتین 

پذيرای فرسايش

 

پذيرای فرسايش
به قاطعيت شکوهمند خاک،
آهسته می‌کنيم صدايمان را
در عبور از ريشه‌های طويل مقابر،
که تلفيق روح و مرمر در آنها
وعده‌ی شکوه مطلوب مرگ است.
مقبره‌ها زيبايند،
به عريانیِ واژه‌های لاتين و تاريخ حک شده ی مرگ بر آنها،
همراهی مرمر و گُل
و ميدانگاه‌هايی چون حياط‌ها سرد
و ديروزهای بی‌شمار تاريخ
که خاموش و يگانه‌اند امروز.
سهواً به مرگ می‌دانيم آن آسودگی را
و بر اين باوريم که «پايان» آرزوی ماست
حال آن که آرزوی ما بی‌اعتنايی است و خواب.

پر شور در دشنه‌ها و احساس‌ها
و خفته در پيچک،
تنها زندگی زنده است
به هيئت فضا و زمان،
که ابزار جادوی روحند،
و آن هنگام که خاموش شود،
خاموش می‌شود با آن
فضا، زمان و مرگ،
چون پژمردن تصوير در آينه
آن هنگام که در غروب فرو می‌رود
و نور رفته است.
سخی سايه سارِ درختان،
باد، پُر پرنده و بالِ موّاج،
ارواح، پراکنده در ديگر ارواح،
معجزه بود شايد که آنها ناگاه باز ايستادند از زيستن،
معجزه‌ای فراشعور،
گرچه تکرار خيال گونه‌اش
می‌بارد به روزهای ما دهشت.
اين انديشه‌های من بود در «رِکولتا»،
در خاکستر خويش.

 

ویکتور خارا/ شیلی 

به تو می ‌اندیشم

 

به تو می ‌اندیشم
در گذر از خیابان های شهر
به تو می ‌اندیشم

هنگامی كه به چهره ‌ها می نگرم
از میان پنجره ‌های مه‌ آلود
نمی ‌دانم كه كیستند و چه می كنند
به تو می اندیشم

عشق من ، به تو می اندیشم
همراه زندگی من
اكنون و در آینده
ساعت های تلخ و شیرین
زنده بودن را

كار كردن از آغاز یک داستان
بی دانستن پایان آن
آن گاه كه پایان روزهای كار در می رسد
و صبح فرا می رسد
سایه ها گداخته می گردند
بر فراز بام هایی كه ساخته بودیم


دوباره از كار باز می گردیم
بحث در میان ‌مان
دلایل را بیرون می كشیم
از زمان اكنون و آینده
به تو می اندیشم

 

عشق من ، به تو می اندیشم
همراه زندگی من
اكنون و در آینده
ساعت های تلخ و شیرین
زنده بودن را

كار كردن از آغاز یک داستان
بی دانستن پایان آن
وقتی به خانه می آیم
تو آن جایی
و ما رویاهامان را با هم می بافیم

كار كردن از آغاز یک داستان
بی دانستن پایان آن

............

پابلو نرودا/ شیلی 

برای بردن من

 

باد اسب است:
گوش کن چگونه می‌تازد
از میان دریا، از میان آسمان.

می‌خواهد مرا با خود ببرد: گوش کن
چگونه دنیا را به زیر سُم دارد
برای بردن من.

مرا در میان بازوانت پنهان کن
تنها یک امشب،
آنگاه که باران
دهان‌های بی‌شمارش را
بر سینه دریا و زمین می‌شکند.

گوش کن چگونه باد
چهار نعل می‌تازد
برای بردن من.

با پیشانی‌ات بر پیشانی‌ام،
با دهانت بر دهانم،
تنمان گره خورده
به عشقی که ما را سر می‌کشد،
بگذار باد بگذرد
و مرا با خود نبرد.

بگذار باد بگذرد
با تاجی از کف دریا،
بگذار مرا بخواند و مرا بجوید،
زمانی که آرام آرام فرو می‌روم
در چشمان درشت تو،
و تنها یک امشب
در آنها آرام می‌گیرم، عشق من.

 

برتولت برشت/ المان 

اینجا قانون طبیعت عمل نمی‌کند

 

وقتی سنگ بگوید : بر زمین می‌افتم
اگر به هوا پرتاب‌ام کنی
باورش کن.
وقتی آب بگوید که خیس می‌شوی
اگر در آب فرو روی،
باورش کن
اگر معشوقه‌ات بگوید که می‌خواهد بیاید
باورش مکن
اینجا قانون طبیعت عمل نمی‌کند

 

برتولت برشت

ما نیازی به گرد باد نداریم

 

ما نیازی به گرد باد نداریم
ما نیازی به طوفان نداریم
کارهای وحشتباری که تندبادها و طوفانها می توانند
ما خود نیز می توانیم
گردباد سهمگین است
و طوفان سهمگین تر
اما هیچ چیزی سهمگین تر از انسان نیست

برتولت برشت

آهای آیندگان

 

آهای آیندگان، شما که از دل توفانی بیرون می‌جهید
که ما را بلعیده است.
وقتی از ضعف‌های ما حرف می‌زنید
یادتان باشد
که از زمانه سخت ما هم چیزی بگویید.
به یاد آورید که ما بیش از کفش‌هامان کشور عوض کردیم
و میدان‌های جنگ طبقاتی را با یأس پشت سر گذاشتیم،
آنجا که ستم بود و اعتراضی نبود.
این را خوب می‌دانیم:
حتی نفرت از حقارت نیز
آدم را سنگدل می‌کند.

حتی خشم بر نابرابری هم
صدا را خشن می‌کند.
آخ، ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم
خود نتوانستیم مهربان باشیم.
اما شما وقتی به روزی رسیدید
که انسان یاور انسان بود
درباره ما
با رأفت داوری کنید

 

اولا هان/المان 

زنی هستم

 

زنی هستم
که می‌توان دوباره به او زنگ زد
وقتی تلویزیون حوصله‌ سربُر است

زنی هستم
که می‌توان دوباره دعوتش کرد
وقتی دیگری رد کرده است

زنی هستم
که ترجیحاً فرانمی‌خواند کسی
مرا به ازدواج

زنی
که تقاضا نمی‌کند کسی
ازمن بچه‌ای

من زنی هستم
که زن زندگی نیست

 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
کد امنیتی:   
مجله خبری فیشور
اب و هوای  اوز
اوز امروز
عصر ایران
رقص گل
پایگاه خبری صحبت نیوز