تاریخ: 10 فروردين 1403 - 19 رمضان 1445 - 2024 March 29
کد خبر: 78
تاریخ انتشار: 25 دي 1399 - 23:23:35
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
اندر باب خر /فرهاد ابراهیم پور
خر رمانتیک
مطلب قبلی خرشاکی که نوشتم کلی ادم شاکی شدن که ادم قحطی بود داری راجع به خر مینویسی .راستش فکر اینجاشو نکرده بودم که ادم هم ازبابت خرنویسی شاکی بشه البته ادم ها از همه چیز شاکی هستند حتی از ستاره هالی که هر هفتاد سال یک بار از کنار ما رد میشه .
مدتی تاخیر شد در خرنویس
رفته بودم دور از دیر و دیار
 
 
 


مدتی تاخیر شد در خرنویس
رفته بودم دور از دیر و دیار
تا بیابم قصه از دیگر خران
یافتم عاشق خری همراه یار
 
خر از اینجا شروع کرد :
شما هم شنیدید که وقتی یکی بد اواز میخونه میگن در مایه خر درچمن میخونه یا داره عرعر میکنه  من بعنوان یک خر که عمری با نمایش وموسیقی واین بند وبساط ها ارتباط دارم میخوام بگم سخت در اشتباهید ما اصل صدا هستیم خود صدا هستیم اصلا ما اخر صدائیم  بلندترین صداها با اکوی بسیار خوب مال ماست ما هم در سرازیری هم در سربالایی میتوانیم با صدای بلند بدون میکروفن وبلندگو بخوانیم  چه بار پشتمون باشه چه نباشه با تمام قدرت میخونیم روز وشب هم برامون فرقی نداره ما میگیم هرجا خر خوشه دایم بهاره . اینرا از عهد باستان از زمان خریت بر این کره خاکی خوانده ایم وبعد ها هر که امده ودیگر حیوانات بعد از ما تقلید کرده اند. درسته که ما صفحه و نوار وسی دی و دی وی دی  از خود بجا نگذاشته ایم ؛ تا به شما ادم ها اثبات کنیم که ما از عهد قدیم  به خواندن مشغول بوده ایم و تاریخی چند هزار ساله داریم .
 
اما همینکه خود خران از صدای خود واقف هستند برای ما کافیست. ما بدنبال زرق وبرق وافاده وفیس واز اینجور چیزا نیستیم ما خریم وخیلی هم خریم این چه بساطیه که هر روز یکی از شما میاد توی روزنامه ومجلات برای خودش ادا در می اره وبرای معروف شدن یک روز موهاشو سیخ میکنه ؛ یک روز زیر ابرو بر می داره ؛ یک روز با شورت میخونه یک روز با کورست ؛ یک روز هم لخت لخت.
 
واقعا که ما بعنوان یک خر از این بساط ادم ها چیزی سر در نیاوردیم . اگه صداتون خوبه واواز خوب دارید چه ربطی به موهات ولبات ودور چشمت داره که هی رنگ و وارنگش میکنی . اگه اواز خوانی چرا موقع خوندن هی بالا وپائین میری ومثل مارمولک ورجه وورجه میکنی  ومیری تو تلویزیون صد دست لباس تنت میکنی. اگه صدات دلنشینه چه لزومی داره شورت وکر.. راه براه توی برنامه عوض میکنی مگه نماینده  ...زیر پوش هستی .من بعنوان یک خواننده خر فکر میکنم خیلی از شما ادم ها صاحب صدا واواز نیستید ؛ البته بعضی از شما ها هی کمی بگی نگی اوازکی دارید اما بقیه فقط زور میزنید با بلندگو وصدتا چیز دیگه از خودتون صدا در بیارین تا شاید کسی از شما خوششون بیاد وبقول خودتون خرش کنید؛  در صورتی که شما خر نیستید وخر هم نخواهید شد چون خریت هم برای خودش منزلتی دارد که ما بر ان واقف هستیم .
البته همانگونه که از شمایل زیبای من پیداست وشما هم در ان شکی ندارید من یک خر زیبا هستم که سند وسال زیادی هم ندارم وباز همانگونه که متوجه شدید من با هنر  وموسیقی هم سروکار دارم و خودتون میدانید که انچه برای خرهای چون من رنج اوار است احساس عجیب خری ماست .
 
اینرا برای این گفتم که این بابایی که داره راجع به خر تو سایتش مطلب مینویسه حواسشو جمع کنه ودر باره خر درست بنویسه شاید شما ندونید که کلمه احساس و  عشق اصلش کلمه ای خری بوده وریشه ترکی دارد. چون ترک ها به خر میگن اشک
 
( در این هنگام  خر احساساتی میشود ومثل تگرگ از چشمان چون پیاله اش اشک میریزد وچند دقیقه ای به همین منوال میگذرد تا به حالت ارام قبلی بر میگردد  ومن دوباره به ادامه حرف هاش گوش میدهم )
 
دیدم خر خیلی احساساتی شده
 گفتم از عشقت بگو از عاشقی
 باز گو حالت چطور است ای حمار
گفت بنویس در ادامه از خری
گشت اواره به کوی عشق زار.
 
خر همانطور که با چشای گشادش منو نگاه میکرد گفت   
 
چه بگم از کجا بگم همه به من میگن تو خر رمانتیکی هستی .یعنی خیلی احساساتی وخیالی هستی تحملت کم است فکر ابروی خانواده نمیکنی .
 
 یادش به خیر مادر خدا بیامرزم هم همینجور بود .بالاخره خر باید به یکی از این دو رفته باشه یا به پدرش یا به مادرش .از بد شانسی یا خوش شانسی  من از دو جهت صاحب فیض شدم .هم پدری رمانتیک داشتیم هم مادری احساساتی ؛ خودتون حالا قضاوت کنید که چه کره خری پس انداختن .
 
هی یادش به خیر واقعا دوران کره خری خوبی داشتیم نه باری بود نه نهیب وتوهینی فقط شوخی وجفتک وبازی بود .البته گاه گاهی سه تا چهار تا چوب میخوردیم اما کرگی همه اینها را از یاد خر میبره  بگذریم. ما زود بزرگ شدیم وتوی سفر ی که  با پدر ومادرم وبقیه خر ها رفته بودیم بارکشی سمت نمکدون اوز  با یک جماعت خری که انها هم بارشونو بار  کرده بودند وداشتند برمیگشتند طرف اوز با یکی از این نازنین خران اشنا شدم  از کنارم که رد شد چشکی زد انگار چراغ ماشین 110 پلیس روشن شد  همه هوش وحواسم پرید؛  نزدیک بود با بار چپ کنم که بابام عر کوچکی کرد ومن متوجه شدم خیلی خراب کردم  .
 
اقای خرنویس حکایتش طولانیه  ...از همان روز بود که من اواره کوه و بیابان شدم شبها از طویله میزدم بیرون می رفتم سمت دره کارکاه سیگار که نمی تونستم بکشم هی هوا قورت می دادم هی هوا پس میدادم دل به کار نمی بستم و دنیام مثل دوچشم نازنین عشقم تیره وتار شد از انجا بود که  بساط ساز واواز پیشه کردم چون دیگه هیچوقت از ان نازنین خر خبری نشد که نشد  .ومن ماندم ودنیای خیالات خری .
تاکنون چندین ترانه واواز در مایه های مختلف به خاطر او خوانده ام وهر چه بیشتر میخوانم اندوه این غم جانگداز خریم بیشتر میشود  وقلبم عین تلمبه بلک استون به تالاپ تالاپ می افتد.
 
 چندین کنسرت وبرنامه زنده حوالی دشته گپ و پشته بونیمات و پشته بادو اجرا کرده ام که همگی به خاطر اشک خری مورد استقبال همه خران قرار گرفته  واین تشویق واین توجه خران باعث شده بیشتر به خریت خودم افتخار کنم وبا تمام احساس قلبی ام اعلام کنم که  : خر باید خریتش را تا اخر نشان بدهد ومن هم همین کار را میکنم ....
 
حکایت غم انگیز خر تمام شدنی نبود ساعت از 3 شب گذشته بود داشتم یخ می زدم اما خر عاشق عین خیالش نبود خواستم حرفی بزنم گفت حالا که داری می نویسی یه شعری برات میگم اینو هم بنویس  از ما که گذشت اما برای جوان های دم بخت این شعر خوبی است
 
خری آمد بسوی مادر خویش            بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری            اگر تو بچه ات را دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان              تو را من دوست دارم بهتر از جان
زبین این همه خرهای خوشگل        یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد           کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت              به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من       به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن          برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه                 شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش          یه افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله              همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید             وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانم آیا رضایی؟           به عقد این خر خوش تیپ  در آیی؟
یکی از حاضرین گفتا به خنده         عروس خانم بهر گل چیدین برفته
برای بار سوم خر بپرسید               خر خانم سرش  یکباره جنبید
خران عرعر کنان شادی نمودند        به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی            برای این دو خر در زندگانی
 
 
ادامه دارد 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
کد امنیتی:   
مجله خبری فیشور
اب و هوای  اوز
اوز امروز
عصر ایران
رقص گل
پایگاه خبری صحبت نیوز